دانشجویان ورودی 85 زمین شناسی خواف به یه بنده خدا مشتریه شلوار تک دادم بره تو پرو بپوشه، پوشید اومد بیرون خانومش گفت ران شلوار خیلی گشادهو از این حرفا، آقا ماهم سوزنو برداشتیمو رون شلوارو یه سوزن مشتی زدیم که بره واسه خیاطیو گفتم شلوارو درآر، این بنده خدا یه ده دقه ای ازش خبری نشد منم اعصابم خورد، مغازه پر مشتری یه پروم بیشتر نداریم که... خلاصه بنده خدا لای درو وا کرد دیدم شلوار دستشه... تا اومد حرف بزنه شلوارو سریع ازش گرفتم کفتم مبارک باشه، شلوارو رو میز گذاشتم دیدم... یا ابوالفضل...این چرا آسترش گل گلیه شلوارو چپه کردم دیدم....مادر جان.....شورت ماماندوز طرفو سوزن زدم به شلوار....اینم میخواسته بگه که من شلوارو زودی گرفتم ازش...آقا مغازه منفجر شد یهو...زن یارو که سیاه شد زد بیرون...منم شورت یارو رو باز کردم دادم بهش اومد بیرون نفهمیدم کی رفت نشد یه عذر خواهی بکنیم..... .خدایا ما را ببخشای...D: موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
|